- بررسی تخصصی
- نظرات کاربران
دربـــاره محصـــول بدانیـــدبادی پرفیوم زنانه
وارد آسانسور که شدم انگار خود بهشت بود…چشمامو بستم و خودم رو رها کردم
رایحه ای که فضا رو پر کرده بود اغوا کننده بود!
بوی شکوفههای یاسی رو میداد که نمیتونستی بهش دست بزنی چون ظریف بود اما میتونستی با عشق نگاش کنی و نفس عمیق بکشی و رایحشو وارد ریههات کنی انگار که یه جون تازهای گرفتی
حتی میتونستی طعم ترش و شیرین میوههای تابستونی رو زیر زبونت حس کنی
یه خانوم کامل بود اما شیطون و شوخطبع، از اونایی که خیالت از بابت بودنشون راحته، که قوی و باهوشن…؛ از اونایی که میتونستی کنارش با خیال راحت عاشقی کنی.
درست مثل بوی خوبش…
این حجم احساس به کسی که هنوز ندیدمش خیلی عجیبه! شاید فکر کنید دیوونه شدم. باید بگم که بعله من دیوونهی اون بوی بهشتی شدم که هنوز صاحبشو ندیده بودم
آسانسور حرکت کرد
طبقات یکی یکی کم شدن
تا اینکه توی طبقه چهار ایستاد
و یه خانوم وارد شد…
خودش بود!! صاحب اون رایحه…
و منی که وارد خلسه شده بودم.
در بسته شد و دکمه پارکینگ زده شد؛ اما آسانسور حرکت نکرد. با استرس مجدد دکمه رو فشار داد.
اخم روی پیشونی خوشگلش نشسته بود
اما اون نمیدونست که میخواستم دنیا همون جا متوقف بشه!
آسانسور موقتا خراب شد و یک ساعتی باهم صحبت کردیم.
از تجربههاش گفت و سفرهایی که رفته
خیلی خوشگل میخندید!!
بالاخره آسانسور حرکت کرد و به پارکینگ رسیدیم
برای شام دعوتش کردم و اونم قبول کرد
لحظه آخر ازش خواهش کردم که برای اولین قرارمون همین رایحه رو بتونم باز هم استشمام کنم… با خنده ملیح گفت: بادی پرفیوم ویکتوریا سیکرت شماره ۲ آلفامونته 😉
انگار که این یک سناریوی از قبل چیده شده بود…